موکب رسانه‌ای امام رضا(ع)

۲ تیر ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۰
کد خبر: 758248

(comic strip) داستان های مصور مجموعه ای از نقاشی های دنباله داری اند که در صدد روایت یک ماجرا هستند.

ندهد فرصت گفتار به محتاج کریم...

به زبان ساده‌تر، داستان‌نویسی به صورت متن و تصویر دنباله‌دار را کمیک یا «‌پی‌نما» می‌گویند چرا که نماها پی در پی همدیگر می‌آیند و ماجرایی را روایت می‌کنند. از دیرباز طراحی کمیک استریپ‌ها حاصل همکاری یک تیم دو نفره بوده است، کسی که قصه، شرح صحنه و دیالوگ‌ها را می‌نویسد و کسی که کار تصویرگری را انجام می‌دهد.

این سبک هنری نخستین بار از سده ۱۸ میلادی در اروپا شکل گرفت و تا به امروز ادامه داشته‌ است. در دهه‌های اخیر کمیک به عرصه هنر ایران وارد شده و در قالب چند ژانر اصلی خلق می‌شود؛ البته ژانرهای معدود کمیک ایرانی در مقابل گوناگونی ژانرهای خارجی به نظر قابل قیاس نمی‌آید. شاید بتوان گفت داستان مصور در ایران از نقاشی‌های مینیاتور پس از دوره عباسی شکل گرفت. تصویرگران در آن دوران راوی قصص و حکایت‌های منظوم شعرگونه بوده‌اند. تصویرسازی در ایران از ابتدا ارتباط نزدیکی با مذهب و دین و همچنین ادبیات داشته و بر همین منوال به پیش آمده است؛ اما در طول زمان، این هنر به دلایلی نتوانست استمرار داشته باشد.

جالب است بدانید نخستین کتاب کمیک (داستان مصور) بر اساس مجموعه‌ای از کمیک استریپ‌های روزنامه‌ای شکل گرفت. از آنجایی که طیف مخاطب داستان‌های تصویری عمدتاً نوجوان‌ها هستند، این روایت‌ها با صبغه دینی و ملی می‌تواند در سوق دادن و آشنایی آن‌ها با مفاهیم دینی یا قهرمانان ملی نقش مهمی ایفا کند. جالب است بدانید گروه‌های مختلفی از هنرمندان مسلمان نیز برای تبلیغ آیین اسلام و با توجه به فراگیری بسیار زیاد این نوع هنری در جذب مخاطب، سراغ کمیک استریپ رفته و برای نمونه گروهی متشکل از این هنرمندان، مجموعه‌ای با عنوان اسلام کمیگز را راه انداخته‌اند تا به این واسطه بتوانند به تبلیغ چهره واقعی اسلام بپردازند. ما نیز در روزنامه قدس و ویژه‌نامه رواق که مختص به فرهنگ و معارف رضوی است بر آن شدیم این حرکت را به مناسبت ولادت امام رضا(ع) و در این ویژه‌نامه آغاز کنیم و امیدواریم بتوانیم در فرصت‌ها و مناسبت‌های گوناگون در حد توان از این ظرفیت تبلیغی مؤثر برای ترویج معارف رضوی و اسلامی بهره ببریم.

آنچه در ادامه می‌بینید داستانی مصور به تصویرگری مصطفی شفیعی کدکنی از ماجرایی است که عبدالله بن ابراهیم غفاری از مواجهه‌اش با امام رضا(ع) روایت کرده است.

ماجرای کسی که برای درخواست وساطت امام رضا(ع) نزد ایشان می‌رود اما در ملاقات و معاشرتش با امام رضا موجب می‌شود حاجتش را نیز فراموش کند ولی... بهتر است خودتان ببینید.

خدایا! امروز هم حتما طلبکارم به طلب پولش خواهد آمد. این روزها شکم زن و بچه را هم که به سختی می توانم سیر کنم. چطور می توانم قرض او را ادا کنم؟ خدا کند که نیاید...

متن چهار: این دستان خالی و رنگ پریشان خبر از این می دهد که امروز هم از تسویه حساب خبری نیست. عیبی ندارد! امروز می روم ولی فردا که برگردم در سایه شرطه و مأمورهای قلدر دارالحکومه به طلب قرضم خواهم آمد.

این دستان خالی و رنگ پریشان خبر از این می دهد که امروز هم از تسویه حساب خبری نیست. عیبی ندارد! امروز می روم ولی فردا که برگردم در سایه شرطه و مأمورهای قلدر دارالحکومه به طلب قرضم خواهم آمد.

خدایا! خودت به زن و بچه ام رحم کن! تا فردا جز به معجزه نمی توان چنین پولی را مهیا کرد. باید کسی را پیدا کنم که وساطت کند و چند مدتی از طلبکار برایم مهلت بگیرد. اما چه کسی؟ شاید علی بن موسی الرضا(ع) بتواند...

ببخشید انگار بدموقع مزاحم شدم. با خانواده و غلامان در حال صرف غذا بودید.

منتظر می مانم...

این چه حرفی است. بفرما عبدالله! بیا و دست ها را بر این سفره زیاد کن و بر برکتش بیفزا.

(بعد از غذا، سر صحبت باز شد و از هر دری سخن به میان آمد. من هم فراموش کردم که اصلا برای چه آمده بودم)

... اگر اجازه بدهید دیگر مرخص شوم

کجا عبدالله؟ برو بر سر آن سجاده و گوشه اش را کنار بزن، بعد هم خواستی مرخص شو.

(عبدالله کیسه ای پول می بیند و در کنارش کاغذی که روی آن نوشته شده : لا اله اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» و در طرف دیگر آن «ما تو را فراموش نکرده ایم با این پول قرضت را بپرداز! بقیه اش هم خرجی خانواده ات است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.